رخت مه را رخ و فرزين نهادست شاعر : انوري لبت بيجاده را صد ضربه دادست رخت مه را رخ و فرزين نهادست سه روز از مرکب خوبي پيادست چو رويت کي بود آن مه که هر مه که فرزين بند نعلت را پيادست کجا ديدست بيجاده چنان خال که يک مادر مه و خورشيد زادست ز مادر تا تو زادي کس نديدست که بيتو سنگها بر دل نهادست از اين سنگين دلي با انوري بس