معشوقه به رنگ روزگارست

معشوقه به رنگ روزگارست شاعر : انوري با گردش روزگار يارست معشوقه به رنگ روزگارست نوعي ز جفاي روزگارست برگشت چو روزگار و آن نيز بس کينه‌کش و ستيزه‌کارست بس بوالعجب و بهانه‌جويست گر محتشم و بزرگوارست اين محتشميست با بزرگي آري همه خمر با خمارست بوسي ندهد مگر به جاني وان نيز که هست جفت خارست در باغ زمانه هيچ گل نيست هر چند که يار بر کنارست اي دل منه از ميان برون پاي نوميدترست اميدوارست اميد مبر کز آنچه مردم کاريست که آن نه در...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معشوقه به رنگ روزگارست
معشوقه به رنگ روزگارست
معشوقه به رنگ روزگارست

شاعر : انوري

با گردش روزگار يارستمعشوقه به رنگ روزگارست
نوعي ز جفاي روزگارستبرگشت چو روزگار و آن نيز
بس کينه‌کش و ستيزه‌کارستبس بوالعجب و بهانه‌جويست
گر محتشم و بزرگوارستاين محتشميست با بزرگي
آري همه خمر با خمارستبوسي ندهد مگر به جاني
وان نيز که هست جفت خارستدر باغ زمانه هيچ گل نيست
هر چند که يار بر کنارستاي دل منه از ميان برون پاي
نوميدترست اميدوارستاميد مبر کز آنچه مردم
کاريست که آن نه در شمارستهر چند شمار کار فردا
آبستن صد هزار کارستبتوان دانست هر شب از عمر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط