چون کسي نيست که از عشق تو فرياد رسد شاعر : انوري چه کنم صبر کنم گر ز تو بيداد رسد چون کسي نيست که از عشق تو فرياد رسد آرزو گر به گدايان نرسد ياد رسد گر وصال تو به ما مينرسد ما و خيال حسرت آنست که بر سوسن آزاد رسد چه رسيدست به لاله ز رخت جز حسرت آري از خاک درت اين قدرم باد رسد خاک درگاه ترا سرمهي خود خواهم کرد سيري دينه به امروز چه فرياد رسد از تو هر روز غمي ميطلبم از پي آنک