اي بزرگي که دين يزدان را

اي بزرگي که دين يزدان را شاعر : انوري لقبت صد کمال نو دادست اي بزرگي که دين يزدان را ميوه و گوشتي فرستادست دان که من بنده را خداوندي اندر اين فصل ميوه ننهادست ميوه در ناضج اوفتاد و کسي زانکه رعنا و محتشم زادست گوشتي ماند و من درين ماندم چه عجب نه لبش ز بيجادست لبش آهنگ کاه مي‌نکند کز علفها همينت آمادست گفتم اي گوسفند کاه بخور در کديه خداي بگشادست گفت جو، گفتمش ندارم، گفت اينت محنت که با تو افتادست گفتمش آخر از که خواهم جو...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي بزرگي که دين يزدان را
اي بزرگي که دين يزدان را
اي بزرگي که دين يزدان را

شاعر : انوري

لقبت صد کمال نو دادستاي بزرگي که دين يزدان را
ميوه و گوشتي فرستادستدان که من بنده را خداوندي
اندر اين فصل ميوه ننهادستميوه در ناضج اوفتاد و کسي
زانکه رعنا و محتشم زادستگوشتي ماند و من درين ماندم
چه عجب نه لبش ز بيجادستلبش آهنگ کاه مي‌نکند
کز علفها همينت آمادستگفتم اي گوسفند کاه بخور
در کديه خداي بگشادستگفت جو، گفتمش ندارم، گفت
اينت محنت که با تو افتادستگفتمش آخر از که خواهم جو
که ولي نعمتي بس آزادستگفت خواه از کمال دين مسعود
کين زبان بسته‌ام زبان دادستمنعما مکرما درين کلمات
کز شره بر دو پاي استادستبه کرم ايستادگي فرماي
تير تقدير را روان کردستبه خدايي که از کمان قضا
خازن نقد آسمان کردستچشمه‌ي آفتاب رخشان را
دورم از روي تو چنان کردستکز نحيفي و ناتواني و ضعف
هرچه گويم فزون از آن کردستکه مرا دور بودن از رويت
غم هجر تو بر چه سان کردستنتوان شرح داد آنکه مرا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط