اي خداوندي کز غايت احسان و سخا اي خداوندي کز غايت احسان و سخاشاعر : انوري ابر در جنب کفت باطل و دريا زورستاي خداوندي کز غايت احسان و سخامگرش طبع سقنقور و دم کافورستجود و بخل از کف تو هر دو مخنث شدهاندکز قرابات نفور و ز وطن مهجورستبنده را خدمت پيوستهي ده ساله مگيرکه به اطراف جهان منتشر و مشهورستده قصيده است و چهل قطعه همه مدحت توکز غم راتبه روزش چو شب ديجورستبا چنين سابقه کس را به چنين روز که ديدسعي تو اندک و بسيار همه مشکورستسعي کن سعي که در باب چنين خدمتگارکه ز تقصير فلان کار فلان بينورستبر سرش سايه فکن هين که در افواه افتادبانگ جزد از تف خورشيد چو نفخ صورستاندرين شدت گرما که ز تاثير تموز