در جهان چندان که گويي بي‌شمار

در جهان چندان که گويي بي‌شمار شاعر : انوري نيستي و محنت و ادبير هست در جهان چندان که گويي بي‌شمار نفرت آهو و خشم شير هست وز فلک چندان که خواهي بي‌قياس زين قياسش کن که اندر زير هست گر ز بالاي سپهر آگه نه‌اي کافرم گر جز قناعت سير هست دورها بگذشت بر خوان نياز چرخ گفتا زين تمني دير هست نام آسايش همي بردم شبي \N گفتمش چون گفت آن اندر گذشت
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در جهان چندان که گويي بي‌شمار
در جهان چندان که گويي بي‌شمار
در جهان چندان که گويي بي‌شمار

شاعر : انوري

نيستي و محنت و ادبير هستدر جهان چندان که گويي بي‌شمار
نفرت آهو و خشم شير هستوز فلک چندان که خواهي بي‌قياس
زين قياسش کن که اندر زير هستگر ز بالاي سپهر آگه نه‌اي
کافرم گر جز قناعت سير هستدورها بگذشت بر خوان نياز
چرخ گفتا زين تمني دير هستنام آسايش همي بردم شبي
\Nگفتمش چون گفت آن اندر گذشت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط