در حدود ري يکي ديوانه بود

در حدود ري يکي ديوانه بود شاعر : انوري سال و مه کردي به سوي دشت گشت در حدود ري يکي ديوانه بود آمدي در قلب شهر از طرف دشت در تموز و دي به سالي يک دو بار زير قرب و بعد ازين زرينه طشت گفتي اي آنان کتان آماده بود توزي و کتان به گرما هفت و هشت قاقم و سنجاب در سرما سه چار ورچه ما را بود بي‌برگي چه گشت گر شما را با نوايي بد چه شد بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت راحت هستي و رنج نيستي
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در حدود ري يکي ديوانه بود
در حدود ري يکي ديوانه بود
در حدود ري يکي ديوانه بود

شاعر : انوري

سال و مه کردي به سوي دشت گشتدر حدود ري يکي ديوانه بود
آمدي در قلب شهر از طرف دشتدر تموز و دي به سالي يک دو بار
زير قرب و بعد ازين زرينه طشتگفتي اي آنان کتان آماده بود
توزي و کتان به گرما هفت و هشتقاقم و سنجاب در سرما سه چار
ورچه ما را بود بي‌برگي چه گشتگر شما را با نوايي بد چه شد
بر شما بگذشت و بر ما هم گذشتراحت هستي و رنج نيستي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط