اميرالجبال آنکه با جاه جودش شاعر : انوري نه گردون براند نه دريا ستيزد اميرالجبال آنکه با جاه جودش به پرويزن ابر گوهر چه بيزد چو دست گهر بار او نيست گردون که درحال موش اجل برنميزد پلنگ خلافش نزد هيچ کس را که از جام همت جراعي بريزد فلک ساغر ماه نو پيش دارد هر آنجا که اين آمد آن ميگريزد مگر سيم سيماب شد دستش آتش که گويد که از کوه دريا نخيزد که از موج درياي دستش کم آمد