خدايگان وزيران و پادشاه صدور

خدايگان وزيران و پادشاه صدور شاعر : انوري که با نفاذ تو هست از قضا فراموشم خدايگان وزيران و پادشاه صدور که از تجاوز او همچو ديگ مي‌جوشم يکي ز آتش جور سپهر بازم خر در آن لباچه که تشريف داده‌اي دوشم عجب مدار که امروز مر مرا ديدست که عشوه‌اي بخرم وان لباچه بفروشم ز بهر خسرو سيارگان همي خواهد همي برآيد از اين غصه دم به دم هوشم وگرنه جفته نهد با قباي کحلي خويش بگو چگونه کنم با کدامشان کوشم ستارگان را صدره به من شفيع آورد هزار بار گرفته...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خدايگان وزيران و پادشاه صدور
خدايگان وزيران و پادشاه صدور
خدايگان وزيران و پادشاه صدور

شاعر : انوري

که با نفاذ تو هست از قضا فراموشمخدايگان وزيران و پادشاه صدور
که از تجاوز او همچو ديگ مي‌جوشميکي ز آتش جور سپهر بازم خر
در آن لباچه که تشريف داده‌اي دوشمعجب مدار که امروز مر مرا ديدست
که عشوه‌اي بخرم وان لباچه بفروشمز بهر خسرو سيارگان همي خواهد
همي برآيد از اين غصه دم به دم هوشموگرنه جفته نهد با قباي کحلي خويش
بگو چگونه کنم با کدامشان کوشمستارگان را صدره به من شفيع آورد
هزار بار گرفته است اندر آغوشمبدان بهانه که تا آستينش بوسه دهد
وليک من نه حريفان خواب خرگوشمز چاپلوسي اين گربه هيچ باقي نيست
که در پناه تو من شير شير او دوشممرا زبون نتواند گرفت روبه‌وار
کزو به کف چو حسود تو خون همي نوشمبه کردگار که انصاف من ازو بستان
هموت بنده و هم منت حلقه در گوشمنه آنکه بر من و بر آسمانت فرمان نيست
که بعد از اين سخن او به گوش ننيوشممرا به دفع چنو خصم التفات تو بس
ز جاه تست که در مجلس تو خاموشمبه نعمتت که ورقهاش جمله محو کنم
بدان نگه نکنم من که بي‌تن و توشمخطي کشيده‌ام ار خط در اين ورق بکشند
دماغ مه بخراشم ز بسکه بخروشميقين شناس که گر ديگران سخن گويند
کلاه گوشه‌ي عرشست ترک و شبوشمبدو چگونه دهم کسوتي که از شرفش
بلي و باز تفاخر کند ازو دوشمز پرده‌دار تو تشريف باشد آنچه دهد
قباي کحلي او کافرم اگر پوشموگر برهنه بمانم چو آفتاب و مهش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط