اي فلک قدري که در انگشت قدر و همتت شاعر : انوري از شرف مهر فلک زيبد همي مهر نگين اي فلک قدري که در انگشت قدر و همتت هست يمن چاکران از خامهي تو در يمين هست يسر خادمان از خاتم تو در يسار آن زهر کامي جدا چونان که موم از انگبين مادحت را تا بدان رخ برفروزاند چو شمع آن همي بايد که با قارون فروشد در زمين آن نميبايد که آدم را برون کرد از بهشت