مدرسه يا ميكده؟! (2)
نويسنده:دكترعبدالرضا مدرس زاده
نكات برجسته شعر فاضل نراقى به شرح زير است:
من گذشتم ز دو عالم به ره عشق و كسى
اندر اين راه نباشد به سبكبارى من (28)
2- عشق در كتاب و مدرسه نيست:
اى صفايى درس عشق از بر بخوان
زان كه اين صحبت نگنجد در كتاب (29)
3- عشق هنر است:
هنرم نيست به جز عشق و چنان پندارم
كه ندارد به جهان كس هنرى بهتر از اين (30)
4- در عشق ضرر نيست:
در عشق آن زيبا صنم دنيا و عقبى گر دهى
من اى صفايى كافرم بينى اگر يك جو زيان (31)
5- عشق ضد عقل است:
جمالى بر ضميرم پرتو افكند
كه عقل از من گرفت و طاقت و هوش (32)
باز از پى فريب دل اى عقل آمدى
باش آنقدر كه عشق بتان را خبر كنم (33)
6- بى عشق نماز درست نيست:
دى داد پير ميكده فتوا كه لازم است
بى عشق هر كه كرده نمازى قضا كند (34)
ز مسجد دل گرفت از خانقه نيز (35)
گفتم كه آيا جويمت در كعبه يا در خانقه
گفتا مرا خواهى بيا دير مغان دير مغان (36)
چشمتبه تيغ ابرو خلقى فكنده در خاك
دادى چرا به مستى اين تيغ جان ستان را (37)
2- جان در برابر او بى ارزش است:
نقد جان را به كفم ديد و بگفت آمدهاى
با چنين مايه صفايى به خريدارى من (38)
3- فنا شدن در راه او عين بقاست:
طرف حالى بين كه من جويم ز زخم تيغ او
عمر جاويدان و او ترساند از خنجر مرا (39)
4- غم او ارزش دو جهانى دارد:
ريزند اگر در دامنت نقد دو كون و در عوض
خواهند كالاى غمش، زينهار كاين سودا مكن (40)
رند خراب طى كند اين راه پر خطر
تا شيخ فكر كفش و عصا و ردا كند (41)
2- عبادت ظاهرى بى ارزش است:
چه نازى از نماز و روزه زاهد
گنه زينگونه من بسيار دارم (42)
3- پند زاهد بى فايده است:
از پند بىجا زاهد مرا كشت
از من چه خواهى اى شيخ گمراه (43)
هستى ما شد حجاب روى دوست
اى خدا بردار از پيش اين حجاب (44)
2- طلب:
اگر به راه طلب مىروى در اول كن
وداع جان كه كنى راه طى به آسانى (45)
3- سير انفس:
شهر جانان را كه صد كوه و بيابان در ره است
رفتم از راه دل و ديدم كه ره يك گام بود (46)
4- جنون:
لحظهاى اندر جنون بر ما شد آسان هر چه بود
سالها در عاقلى ما را نشد حل مشكلى (47)
5- توبه شكنى:
دى توبه كردم از عشق خوبان
از توبه دى استغفر الله (48)
6- رهبرى پير مغان:
اگر پير مغان گردد در اين ره راهبر ما را
تواند شد رسيم آنجا كه باشد در نظر ما را (49)
7- عنايت ساقى:
اگر ساقى كند لطفى و آبى در قدح ريزد
اميد است آن كه سازد واقف از سر قدر ما را (50)
اثرى هيچ نديديم از ادراك آنجا (51)
دادم به مىفروش به يك جرعه برنداشت (52)
مال يتيم و رشوه را بخشيدم اى قاضى به تو
من ماندم و يك جرعه مى با من در آن غوغا مكن (53)
دستار و ردا و جبه من
اندر گرو شراب بهتر (54)
پايان سخن را اين غزل خراباتى عارف بزرگ مرحوم ملااحمد فاضل نراقى قرار مىدهيم:
تا ميكده باز و مىبه جام است
كار من خسته دل به كام است
تا مغبچگان مقيم دير اند
در دير مغان مرا مقام است
دل از كف من ربوده ماهى
كش مهر فلك غلام است
آن آيه كه منع عشق دارد
اى واعظ هرزه گو كدام است
و آن مىكه به دوست ره نمايد
آيا به كدام نص حرام است
دامى كه به راه عشق باشد
ديديم كه دام ننگ و نام است
از خانه ما كه باد آباد
تا منزل دوستيك دو گام است
گفتند بسى فسانه عشق
اين قصه هنوز ناتمام است
گفتم كه دگر دلم مسوزان
گفتا كه بسوزمش كه خام است
در ميكده زان شده صفايى
كاين مدرسه منزل عوام است (55)
فهرست منابع
1- مطهرى، مرتضى، تماشاگه راز، صدرا، [بىتا] .
2- پور نامداريان، تقى، ديدار با سيمرغ، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1374.
3- امام خمينى، ديوان امام، چاپ بيستوششم: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1378.
4- حافظ، ديوان حافظ، تصحيح علامه قزوينى و قاسم غنى، تهران، زوار.
5- وحشى بافقى، ديوان وحشى بافقى، ويراسته حسين نخعى، چاپ هفتم: تهران، اميركبير، 1366.
6- نراقى، ملااحمد، ديوان نراقى، غزل، به كوشش اختر نراقى، تهران، جاويدان، [بىتا] .
7- سعدى، كليات سعدى، تصحيح محمدعلى فروغى، تهران، اميركبير.
8- زرين كوب، سيرى در شعر فارسى، چاپ سوم: تهران، علمى، 1371.
9- گلشن راز، انتشارات ما و منوچهرى، تهران 1371.
الف) عشق
من گذشتم ز دو عالم به ره عشق و كسى
اندر اين راه نباشد به سبكبارى من (28)
2- عشق در كتاب و مدرسه نيست:
اى صفايى درس عشق از بر بخوان
زان كه اين صحبت نگنجد در كتاب (29)
3- عشق هنر است:
هنرم نيست به جز عشق و چنان پندارم
كه ندارد به جهان كس هنرى بهتر از اين (30)
4- در عشق ضرر نيست:
در عشق آن زيبا صنم دنيا و عقبى گر دهى
من اى صفايى كافرم بينى اگر يك جو زيان (31)
5- عشق ضد عقل است:
جمالى بر ضميرم پرتو افكند
كه عقل از من گرفت و طاقت و هوش (32)
باز از پى فريب دل اى عقل آمدى
باش آنقدر كه عشق بتان را خبر كنم (33)
6- بى عشق نماز درست نيست:
دى داد پير ميكده فتوا كه لازم است
بى عشق هر كه كرده نمازى قضا كند (34)
ب) ترجيح خرابات بر مسجد
ز مسجد دل گرفت از خانقه نيز (35)
گفتم كه آيا جويمت در كعبه يا در خانقه
گفتا مرا خواهى بيا دير مغان دير مغان (36)
ج) دوست
چشمتبه تيغ ابرو خلقى فكنده در خاك
دادى چرا به مستى اين تيغ جان ستان را (37)
2- جان در برابر او بى ارزش است:
نقد جان را به كفم ديد و بگفت آمدهاى
با چنين مايه صفايى به خريدارى من (38)
3- فنا شدن در راه او عين بقاست:
طرف حالى بين كه من جويم ز زخم تيغ او
عمر جاويدان و او ترساند از خنجر مرا (39)
4- غم او ارزش دو جهانى دارد:
ريزند اگر در دامنت نقد دو كون و در عوض
خواهند كالاى غمش، زينهار كاين سودا مكن (40)
د) زهد و زاهد
رند خراب طى كند اين راه پر خطر
تا شيخ فكر كفش و عصا و ردا كند (41)
2- عبادت ظاهرى بى ارزش است:
چه نازى از نماز و روزه زاهد
گنه زينگونه من بسيار دارم (42)
3- پند زاهد بى فايده است:
از پند بىجا زاهد مرا كشت
از من چه خواهى اى شيخ گمراه (43)
ه) توجه به مفاهيم عرفانى
هستى ما شد حجاب روى دوست
اى خدا بردار از پيش اين حجاب (44)
2- طلب:
اگر به راه طلب مىروى در اول كن
وداع جان كه كنى راه طى به آسانى (45)
3- سير انفس:
شهر جانان را كه صد كوه و بيابان در ره است
رفتم از راه دل و ديدم كه ره يك گام بود (46)
4- جنون:
لحظهاى اندر جنون بر ما شد آسان هر چه بود
سالها در عاقلى ما را نشد حل مشكلى (47)
5- توبه شكنى:
دى توبه كردم از عشق خوبان
از توبه دى استغفر الله (48)
6- رهبرى پير مغان:
اگر پير مغان گردد در اين ره راهبر ما را
تواند شد رسيم آنجا كه باشد در نظر ما را (49)
7- عنايت ساقى:
اگر ساقى كند لطفى و آبى در قدح ريزد
اميد است آن كه سازد واقف از سر قدر ما را (50)
و) نفى مدرسه
اثرى هيچ نديديم از ادراك آنجا (51)
ز) ستايش مستى
دادم به مىفروش به يك جرعه برنداشت (52)
مال يتيم و رشوه را بخشيدم اى قاضى به تو
من ماندم و يك جرعه مى با من در آن غوغا مكن (53)
دستار و ردا و جبه من
اندر گرو شراب بهتر (54)
پايان سخن را اين غزل خراباتى عارف بزرگ مرحوم ملااحمد فاضل نراقى قرار مىدهيم:
تا ميكده باز و مىبه جام است
كار من خسته دل به كام است
تا مغبچگان مقيم دير اند
در دير مغان مرا مقام است
دل از كف من ربوده ماهى
كش مهر فلك غلام است
آن آيه كه منع عشق دارد
اى واعظ هرزه گو كدام است
و آن مىكه به دوست ره نمايد
آيا به كدام نص حرام است
دامى كه به راه عشق باشد
ديديم كه دام ننگ و نام است
از خانه ما كه باد آباد
تا منزل دوستيك دو گام است
گفتند بسى فسانه عشق
اين قصه هنوز ناتمام است
گفتم كه دگر دلم مسوزان
گفتا كه بسوزمش كه خام است
در ميكده زان شده صفايى
كاين مدرسه منزل عوام است (55)
فهرست منابع
1- مطهرى، مرتضى، تماشاگه راز، صدرا، [بىتا] .
2- پور نامداريان، تقى، ديدار با سيمرغ، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1374.
3- امام خمينى، ديوان امام، چاپ بيستوششم: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1378.
4- حافظ، ديوان حافظ، تصحيح علامه قزوينى و قاسم غنى، تهران، زوار.
5- وحشى بافقى، ديوان وحشى بافقى، ويراسته حسين نخعى، چاپ هفتم: تهران، اميركبير، 1366.
6- نراقى، ملااحمد، ديوان نراقى، غزل، به كوشش اختر نراقى، تهران، جاويدان، [بىتا] .
7- سعدى، كليات سعدى، تصحيح محمدعلى فروغى، تهران، اميركبير.
8- زرين كوب، سيرى در شعر فارسى، چاپ سوم: تهران، علمى، 1371.
9- گلشن راز، انتشارات ما و منوچهرى، تهران 1371.
پی نوشتها:
28) ملااحمد نراقى، ديوان نراقى، ص 80 .
29) همان، ص 27.
30) همان، ص 84 .
31) همان، ص 86 .
32) همان، ص 66.
33) همان، ص 70.
34) همان، ص 46.
35) همان، ص 63.
36) همان، ص 86 .
37) همان، ص 16.
38) همان، ص 80 .
39) همان، ص 14.
40) همان، ص 81 .
41) همان، ص 46.
42) همان، ص 78.
43) همان، ص 90.
44) همان، ص 27.
45) همان، ص 95.
46) همان، ص 57.
47) همان، ص 97.
48) همان، ص 90.
49) همان، ص 94.
50) همان.
51) همان، ص 15.
52) همان، ص 32.
53) همان، ص 81 .
54) همان، ص 62.
55) همان، ص 33.