پرده بر انداخت ز رخ يار نهان گشتهي ما شاعر : اوحدي مراغه اي نوبت اقبال برد بخت جوان گشتهي ما پرده بر انداخت ز رخ يار نهان گشتهي ما باخته شد در نظري آن تن جان گشتهي ما تن همه جان گشت چو او باز به دل کرد نظر هم سبک انداخته شد بار گران گشتهي ما گرچه گران بار شديم از غم آن ماه ولي کاتش غم زود کشد اشک روان گشتهي ما ديدهي گريان به دلم فاش همي گفت خود اين: هم به کف آورد غرض پير جهان گشتهي ما پير خرد گرد جهان گشت بسي در طلبش تا همگي سود...