ز دور ار ترا ناتواني ببيند

ز دور ار ترا ناتواني ببيند شاعر : اوحدي مراغه اي تني مرده باشد، که جاني ببيند ز دور ار ترا ناتواني ببيند رخت را به شادي زماني ببيند کجا گنجد اندر زمين؟ عاشقي کو که سر بر چنان آستاني ببيند کسي را رسد لاف گردن کشيدن عجب گرد گر خان و ماني ببيند! غريبي که شد شهر بند غم تو که هر دم ترا با گراني ببيند دل من سبک چون نگردد ز غيرت؟ که همچون تو سرو رواني ببيند سر باغ و بستان نباشد کسي را که او هم ز وصلت نشاني ببيند مران اوحدي را ز پيشت چه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ز دور ار ترا ناتواني ببيند
ز دور ار ترا ناتواني ببيند
ز دور ار ترا ناتواني ببيند

شاعر : اوحدي مراغه اي

تني مرده باشد، که جاني ببيندز دور ار ترا ناتواني ببيند
رخت را به شادي زماني ببيندکجا گنجد اندر زمين؟ عاشقي کو
که سر بر چنان آستاني ببيندکسي را رسد لاف گردن کشيدن
عجب گرد گر خان و ماني ببيند!غريبي که شد شهر بند غم تو
که هر دم ترا با گراني ببينددل من سبک چون نگردد ز غيرت؟
که همچون تو سرو رواني ببيندسر باغ و بستان نباشد کسي را
که او هم ز وصلت نشاني ببيندمران اوحدي را ز پيشت چه باشد؟


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط