به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو

به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو شاعر : اوحدي مراغه اي اگر بر نام من تيري بيندازد کمان تو به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو نمي‌گويم سخن بي‌زر، که مي‌دانم زبان تو دل من بوسه‌اي زان لب تمني مي‌کند، ليکن شبي بگذار تا باشد دو دستم در ميان تو چو دست خود نخواهي کردن اندر گردنم روزي ميان بستم، که دربندم به دست خود ميان تو مرا گفتي: ميان در بند اگر خواهي کنار من شگفتم زان حديث آيد که بگذشت از زبان تو چو از حکم حديث تو نمي‌دانم گذشتن من...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو
به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو
به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو

شاعر : اوحدي مراغه اي

اگر بر نام من تيري بيندازد کمان توبه چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو
نمي‌گويم سخن بي‌زر، که مي‌دانم زبان تودل من بوسه‌اي زان لب تمني مي‌کند، ليکن
شبي بگذار تا باشد دو دستم در ميان توچو دست خود نخواهي کردن اندر گردنم روزي
ميان بستم، که دربندم به دست خود ميان تومرا گفتي: ميان در بند اگر خواهي کنار من
شگفتم زان حديث آيد که بگذشت از زبان توچو از حکم حديث تو نمي‌دانم گذشتن من
ز چندان آيت خوبي که منزل شد بشان توچه باشد گر به نام من فرو خواند لبت حرفي؟
به بوي آنکه در يابم غبار کاروان توبهر جانب ز شوقت چون سگ گم گشته مي‌گردم
که من باري نمي‌يابم نشاني از نشان توخنک ياري که هستي تو به خلوت هم نشين او!
سرش را من، که خواهد رفت در پاي جوان توبه دستان اوحدي را کرد چشمت پير مي‌بينم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط