اي بر فلک از رخ علم نور کشيده شاعر : اوحدي مراغه اي زلف تو قلم در شب ديجور کشيده اي بر فلک از رخ علم نور کشيده صد سرمه در آن نرگس،مخمور کشيده حسن از اثر مستي و ناخفتن دوشت از غاليه بر صفحهي کافور کشيده خط تو بر آن روي چو خورشيد هلاليست خط در ورق زادهي زنبور کشيده گفتار تو زنبور زبان از شکريني خود را تو زما بيسببي دور کشيده ما از ره دور آمده نزديک تو وانگاه خون از جگر عاشق محرور کشيده انديشهي وصل تو بسر نشتر سودا گرد تو ز ماتمزدگان...