سر در کف پايت نهم، اي يار يگانه شاعر : اوحدي مراغه اي روزي که درآيي ز درم مست شبانه سر در کف پايت نهم، اي يار يگانه از شمع رخت ميزند آن نور زبانه در صورت خوبان همه نوريست الهي جز چشم تو ما را که برد مست به خانه؟ با چشم تو يک رنگ چو گشتيم به مستي شرطيست که امروز نجوييم بهانه هر چند که جان را بر لعل تو بها نيست خوي ملکي با کس و روي ملکانه آني تو، که جز با تو درين ملک نديديم جز قصهي عشقت همه با دست و فسانه جز ياد جمالت همه ذوقست خرافات...