اي در غم عشقت مرا انديشهي بهبود نه شاعر : اوحدي مراغه اي کردم زيان در عشق تو صد گنج و ديگر سود نه اي در غم عشقت مرا انديشهي بهبود نه در مهر کوش، اي با تو من در بند دير و زود نه گفتي: به دير و زود من دلشاد گردانم ترا جان ميدهيم و همچنان از ما دلت خشنود نه از ما تو دل ميخواستي، دل چيست؟ کندر عشق تو از چشم من بيروي تو جز خون دل پالود؟ نه تا روي خويش از چشم من پوشيدهاي، اي مهربان شرع اين اجازت کرد؟ لا عقل اين سخن فرمود؟ نه از من نديدي جز...