يارب! تو دوش با که به شادي نشستهاي؟ يارب! تو دوش با که به شادي نشستهاي؟شاعر : اوحدي مراغه اي کامروز بيغم از در ما باز جستهاييارب! تو دوش با که به شادي نشستهاي؟وز راه شيوه طرف کله بر شکستهاياز روي عشوه بند قبا را گشاده باززر در کمر کشيده و بر کوه بستهايسيم از ميان ببرده و در کيسه ريختهصد گلبن شکفته و صد لاله دستهايامروز گو: شکفته مشو هيچ گل، که تويک خانه شهد و شکر و عناب و پستهايگل نقل نيست باده بنه، کز دهان و لبتا شمع بيندت که چنين خوش نشستهايبرخيز و شمع را بنشان، يا بهل چناناي اوحدي، تو باري ازين غصه راستهايگر ديگري ز حسرت او غصه ميخورد