ببر، اي باد صبح‌دم، بده اي پيک نيک‌پي

ببر، اي باد صبح‌دم، بده اي پيک نيک‌پي شاعر : اوحدي مراغه اي سخن عاشقان بدو، خبر بيدلان بوي ببر، اي باد صبح‌دم، بده اي پيک نيک‌پي عجب از حال بيدلان، که چنين غافلي تو، هي!...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ببر، اي باد صبح‌دم، بده اي پيک نيک‌پي
ببر، اي باد صبح‌دم، بده اي پيک نيک‌پي
ببر، اي باد صبح‌دم، بده اي پيک نيک‌پي

شاعر : اوحدي مراغه اي

سخن عاشقان بدو، خبر بيدلان بويببر، اي باد صبح‌دم، بده اي پيک نيک‌پي
عجب از حال بيدلان، که چنين غافلي تو، هي!ز من آن شوخ ديده را چو ببيني بگوي تو:
نتواند ز چنگ غم، که ننالد بسان نيچو دف آن خسته را مزن، که دمي بي‌حضور تو
ننوشتي جواب آن که نمودم هزار پيبنمودم هزار پي بتو احوال خويشتن
نه گشاينده بند غم، نه گوارنده جام ميز برم تا برفته‌اي تو، زماني نمي‌شود
خبر وصل داده‌اي، ننموده‌اي که: کو و کي؟سخن بوسه گفته‌اي، بنگويي که: چند و چون؟
که من آن خاک کوچه را نفروشم به تاج کيمکن، اي مدعي، مرا ز درش دور بعد ازين
من مجنون خسته را، که برد به کنار حي؟ز پي آنکه بنگرم رخ ليلي ز گوشه‌اي
به رخ و زلف او دهي، برهي زين بهار و دياگر، اي اوحدي، تو هم دل خود را تو دوستي؟


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط