نظري گر ز سر لطف به کارم کردي شاعر : اوحدي مراغه اي شادمان چون گل و خرم به بهارم کردي نظري گر ز سر لطف به کارم کردي با خود ار زانکه ببري چو شکارم کردي جاودان گفتمي آن خنجر و بازو را شکر در دل از کيسه چرا آن همه خارم کردي اگر آن غنچه دهن را سر مهري بودي اگر از راه کرم دست به بارم کردي خرم از گل بدر افتادي و بار از گرداب ز سر لطف در آغوش و کنارم کردي؟ تنگ دستم، چه شدي گر به وفا دستي تنگ دامن ار پر گل و سيب و به و نارم کردي از درخت قد و...