زهي! زلف و رخت قدري و عيدي شاعر : اوحدي مراغه اي قمر حسن ترا کمتر معيدي زهي! زلف و رخت قدري و عيدي بر آن طوبي ندارد کس مزيدي همه خوبان عالم را بديدم که باشد آستانت را مريدي مراد چرخ ازرق جامه آنست به کوي شاهدي گور شهيدي برآن درگه بميرم، بس عجب نيست ز کنجي بر نيايد من يزيدي به گنجي ميخرم وصل ترا، گر دو دست خويش چون حبل الوريدي شبي در گردنت گويي بديدم که بعد از وعده نپسندم وعيدي به مستوري ز مستان رخ مگردان که همچون اوحدي بايد...