اي ترک حور زاده، ز تندي و کودکي شاعر : اوحدي مراغه اي خون دل شکستهي ما را چه ميمکي؟ اي ترک حور زاده، ز تندي و کودکي از بند زلف دلشکن خويش درشکي بگشاي زلف و غارت دلها ببين، اگر اندام روشن تو ز خوبي و نازکي مانند گل ز جامه پديدار ميشود روزت خجسته باد! که ماهي مبارکي هر کس که ديد روي ترا نيک روز شد گر تيغ بر سرم شکني، تاج تارکي ترک تو چون کنم؟ که ز ترکي هزار بار گر بشنود دگر که تو با اوحدي يکي گويي حسود چاره سگالم چها کند؟ ...