جانا؛ غم ما نداشتن تا کي؟

جانا؛ غم ما نداشتن تا کي؟ شاعر : اوحدي مراغه اي ما را به جفا گذاشتن تا کي؟ جانا؛ غم ما نداشتن تا کي؟ برکندن و غصه کاشتن تا کي؟ شاخ طرب از زمين جانها تو زينگونه به خون نگاشتن تا کي؟ در حسرت خويش گونهاي ما راز تو نگاهداشتن تا کي؟ از لطف بما نگاه کن روزي صد درد و بلا گماشتن تا کي؟ بر يک دل مستمند سر گردان افگندن و برنداشتن تا کي؟ در پاي ستم چو خاک ره ما را گردن ز جفا فراشتن تا کي؟ بر اوحدي شکسته، چون گردون ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جانا؛ غم ما نداشتن تا کي؟
جانا؛ غم ما نداشتن تا کي؟
جانا؛ غم ما نداشتن تا کي؟

شاعر : اوحدي مراغه اي

ما را به جفا گذاشتن تا کي؟جانا؛ غم ما نداشتن تا کي؟
برکندن و غصه کاشتن تا کي؟شاخ طرب از زمين جانها تو
زينگونه به خون نگاشتن تا کي؟در حسرت خويش گونهاي ما
راز تو نگاهداشتن تا کي؟از لطف بما نگاه کن روزي
صد درد و بلا گماشتن تا کي؟بر يک دل مستمند سر گردان
افگندن و برنداشتن تا کي؟در پاي ستم چو خاک ره ما را
گردن ز جفا فراشتن تا کي؟بر اوحدي شکسته، چون گردون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط