نزديک يار اگر نه چنين خوار و خردمي شاعر : اوحدي مراغه اي در هجرش اين مذلت و خواري نبردمي نزديک يار اگر نه چنين خوار و خردمي تا جان خود به دست خيالش سپردمي بياو ز جان ملول شدم، کو خيال او؟ گر بوي او به من نرسيدي به مردمي از باد صبحگاه درين تنگناي هجر خود را به آستان در دوست بردمي کو آن توان و توش؟ کزين خاکدان غم گر من نه در حمايت اين صاف و دردمي صافي کجا شدي دلم از دردي جهان؟ تا بعضي از جنايت او برشمردمي اندر شمار ديدن او نام من کجاست؟...