نسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو داني

نسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو داني شاعر : اوحدي مراغه اي گذر کني ز بر من به نزد آنکه تو داني نسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو داني سلام من برساني، بدان زبان که توداني پيام من برساني، بدان صفت که تو گويي درافگني سخن من بدان ميان که تو داني چو راز با کمرش در ميان نهي بشگرفي که: بازده دل ما را بدان نشان که تو داني به گوشه‌اي کشي آن زلف را به رفق و بگويي کني دريغ دل اين شکسته آن که تو داني خبر کني لب او را که: اي ز راه ستيز که: در غمت نفسي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو داني
نسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو داني
نسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو داني

شاعر : اوحدي مراغه اي

گذر کني ز بر من به نزد آنکه تو دانينسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو داني
سلام من برساني، بدان زبان که تودانيپيام من برساني، بدان صفت که تو گويي
درافگني سخن من بدان ميان که تو دانيچو راز با کمرش در ميان نهي بشگرفي
که: بازده دل ما را بدان نشان که تو دانيبه گوشه‌اي کشي آن زلف را به رفق و بگويي
کني دريغ دل اين شکسته آن که تو دانيخبر کني لب او را که: اي ز راه ستيز
که: در غمت نفسي مي‌زند چنان که تو دانيز حال اوحدي ار پرسدت که چيست؟ بگويي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط