بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوي شاعر : اوحدي مراغه اي دلبر کافرم از چادر کافوري روي بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوي عرق و آب چکانش چو گلاب از سر و موي کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده تيز شد لهجهي گفتارم از آن تندي خوي کند شد قوت رفتارم از آن تيزي خوي گفتم: از کيست چنين طيره سرت گفت: از شوي گفتم: از چيست چنين تازه رخت گفت: از مي به وثاق آمد و پر مشک شد از وي مشکوي خواهشي کردم و القصه عنان در پيچيد حجره گلشن شد از آن ترک عقيقل...