هرگزت عادت نبود اين بيوفايي شاعر : اوحدي مراغه اي غير ازين نوبت که در پيوند مايي هرگزت عادت نبود اين بيوفايي زود پيوندي، ولي ديري نپايي من هم اول روز دانستم که بر من گر چه خود هرگز نميگويي: کجايي؟ ميکنم يادت بهر جايي که هستم نقد ميبينم که رنجي مينمايي رخ نمودن را نشاني نيست پيدا کين شکستن خود نيرزد موميايي گر نپرسي حال من عيبي نباشد هرگزش ممکن نباشد روشنايي چشم ما را روشني از تست و بيتو ورنه با هر کس که ديدم آشنايي اوحدي بيگانه...