چو بد کني و نداني که : نيک نيست که کردي شاعر : اوحدي مراغه اي معاف باش و گر عاقلي معاف نگردي چو بد کني و نداني که : نيک نيست که کردي که فتنهي چمن لاله و حديقهي دردي ترا به باغ حقيقت چه کار و گلشن معني؟ تو کز کلوخ حذر ميکني، چه مرد نبردي؟ طريق عشق گرفتي و منهزم ز ملامت مباش غافل و کاري بکن تو نيز، که مردي خبر ز کردهي مردان شنيدهاي به تواتر که جز به توبه نشويد کسي ز روي تو زردي گرت کند هوس روي سرخ، توبه کن از بد چه آلت از تو توان ساختن؟...