مرشدي را ملامتي افتاد شاعر : اوحدي مراغه اي در مريدان قيامتي افتاد مرشدي را ملامتي افتاد وز پي خصم او برون جستند به خصومت ميان فرو بستند به فنون هنر تواناتر زان مريدان يکي که داناتر بنجنبيد از آن مقام که بود در تحمل ز بس تمام که بود از وي آن حال را نه زيبا ديد حاضري چون دلش شکيبا ديد اين چنين روز را به کار آيد گفت: حقي که در شمار آيد دل خويش و درون ما مخراش آنمريدش جواب داد که: باش بر من از خامشي نگيرد خشم شيخ را از من اين...