نور گيرد دلش به مايه‌ي ذکر

نور گيرد دلش به مايه‌ي ذکر شاعر : اوحدي مراغه اي پرورشها کند به دايه‌ي ذکر نور گيرد دلش به مايه‌ي ذکر نظرش لايق مشاهده شد دل چو چندي درين مجاهده شد فرق او پاي و پاي فرق شود در تجلي به نور غرق شود ز صفاتي دگر سخن گويند صفت او ازو فرو شويند جز به روي يکي نظر نکند بر دلش داوري گذر نکند نقش نيک و نشان بد نبود تا به جايي رسد که خود نبود غير از اشراق نور نشناسد جز دوام حضور نشناسد پر شود عالم از هدايت او در نهايت رسد بدايت او ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نور گيرد دلش به مايه‌ي ذکر
نور گيرد دلش به مايه‌ي ذکر
نور گيرد دلش به مايه‌ي ذکر

شاعر : اوحدي مراغه اي

پرورشها کند به دايه‌ي ذکرنور گيرد دلش به مايه‌ي ذکر
نظرش لايق مشاهده شددل چو چندي درين مجاهده شد
فرق او پاي و پاي فرق شوددر تجلي به نور غرق شود
ز صفاتي دگر سخن گويندصفت او ازو فرو شويند
جز به روي يکي نظر نکندبر دلش داوري گذر نکند
نقش نيک و نشان بد نبودتا به جايي رسد که خود نبود
غير از اشراق نور نشناسدجز دوام حضور نشناسد
پر شود عالم از هدايت اودر نهايت رسد بدايت او
تحفه‌هاي عطا در اندازدشقه‌هاي غطا براندازد
بنماند دگر غبار شکيبلکه خود هر دو سر شوند يکي
نيست ببيننده بهتر از خاموشچون دويي دور شد ز ديده و گوش
قيل و قال از کجا شنيده شود؟مرد را جمله دل چو ديده شود
باز ديدند و اين دقايق راپردلاني که اين حقايق را
آن جهان سود و اين زيان کردندپشت بر کار اين جهان کردند
نکشد بار بوق و طبل و علمآنکه بر خويشتن کشيد قلم
نگذرد ياد پادشاه و اميرجان ايزدپرست را به ضمير
در دل خويش غير او نگذاشتهر که با کردگار کاري داشت
به گليم تو کي فرو خيزد؟از کليم آنکه او بپرهيزد
چون رود در جوال با موسي؟گفته: «هذا فراق يا موسي»
چه نظر؟ کالتفات اينان بسنظري زين بلندبينان بس
خويش را در پناهشان اندازهر چه داري به راهشان انداز
شوخي و امتحان و آز مبرپيش اينان بجز نياز مبر
تاج بخشان بي‌کلاه اينندبنده نامان پادشاه اينند
دامن حبشان ز دست مدهجام ايشان به سفله مست مده
چکند ياد اين جهان دني؟جان عارف به قرب اوست غني
خنجر قربتي چنان در دستچون نباشد ز جام عزت مست
به لباس دگر چه محتاجست؟صاحب تخت و مالک تاجست
او به خلوت نرفت و ذکر نگفتهر که با اين صفت نگردد جفت
ورنه سرگشته در بدر ميروسر توحيد ازين گروه شنو
کام جويي، به شهر عرفان پوياز در معرفت مگردان روي
علم او را خزانه دارانندکندرين گرد شهسوارانند
سخن او به خاص و عام رسانبه امانت ز حق پيام رسان
حرز و تعويذ حق حمايلشانلطف حق درج در شمايلشان
جز به فرمان حق نطق نزنندنفسي جز به ياد حق نزنند
روح و رحمت نثارشان گشتهعون عصمت حصارشان گشته
بدرانند ياد خود را پوستگر درآيد به يادشان جز دوست
گر چه طاعت بود، گنه شمرندجز رخ او بهر چه در نگرند
ديده ور گشته در طريق کمالبه ادب گشته مستقيم احوال
آن جهان سود و اين زيان کردهپشت بر کار اين جهان کرده
روح تسليم کرده پيش از مرگبرده خود را به گوشه‌اي بي‌برگ
اشکشان سرخ کرده، رخشان زردعشق آن دلستان به قوت درد
گوش بر رمز و بر اشارت اوديده بر مرصد بشارت او
بر جهان و بر آرزومنديگفته تکبيرسست پيوندي
ز انجم و آسمان گذر کردهدر صفتهاي او نظر کرده
وز سر نيستي امارتشاندر خرابي بود عمارتشان
ترک دنيا و آخرت گفتهرخ پر از گرد و موي آشفته
ور تو شکر دهي به ناز خورندحنظل از دست دوست باز خورند
نه نشاط از نظام حال کنندنه تبسم به جاه و مال کنند
از کژي دور و گشته راست همهبي‌نشان در نشست و خاست همه
گوش دارند اصل او با فرعبر نپيچند رخ ز شارع شرع
گر بهشتست، خاک بر سر اوستهر چه‌شان دور دارد از در دوست
ناپسند جهان پسند کنندنظر از منزلي بلند کنند
زود در پايه‌ي وصول رسدچون کسي اندرين اصول رسد
خلعت اصطفاش پوشانندجام انس و لقاش نوشانند
همه دلها ملا ز هيبت اوتا شود در حضور و غيبت او
چشم بر کار خود بيندازديکدم از کار حق نپردازد
بر دل او کند نخست عبوراز فلک هر چه ميرسد به ظهور
چشمه‌ي علم غيب بر دل اوبگشايد ز فيض حاصل او
به دگر طالبان در آموزدهر چه از فيض او براندوزد
به خدا گويد آنچه گويد رستگر سخن سخت گويد و گر سست
زودش آورد در مقابل آنهر کسي را که يافت قابل آن
وارد خاص و عام را دانستمرد کو هر مقام را دانست
راهرو را دليل داند شدراه را جبرييل داند شد
باز گويد هم از افادت حقهر چه داند در آن ارادت حق
بي‌اجازت دلش نفس نزندگر چه دانست، لاف بس نزند
تا بدانند اهل راي او راگاه پيدا کند خداي او را
تا نبينند منکرانش رخگه بپوشد ز ديگرانش رخ
نهلد کش ريا تباه کندبه خودش هر دم انتباه کند
در هر فتنه را کليد آيدزانکه شرک از ريا پديد آيد
رخ نهد کار نفس او به بهيچون شود نفس او ز شرک تهي
مورد و مصدر امور شودسر او چون تمام نور شود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
چرا جنگ هشت ساله آغاز شد؟
چرا جنگ هشت ساله آغاز شد؟
اژه ای: انسان از جنایت صهیونیست‌ها و شهامت حزب‌الله لبنان متعجب می‌شود
play_arrow
اژه ای: انسان از جنایت صهیونیست‌ها و شهامت حزب‌الله لبنان متعجب می‌شود
بیش از هفتصد هزار آواره در لبنان وجود دارد
play_arrow
بیش از هفتصد هزار آواره در لبنان وجود دارد
حزب‌الله پیروز است
play_arrow
حزب‌الله پیروز است
پزشکیان: رژیم صهیونیستی و حامیانش، بزرگ‌ترین تروریست‌ها هستند
play_arrow
پزشکیان: رژیم صهیونیستی و حامیانش، بزرگ‌ترین تروریست‌ها هستند
قالیباف: رزمندۀ بسیجی، طی چهارماه آموزش، به یک افسر زرهی تبدیل شد
play_arrow
قالیباف: رزمندۀ بسیجی، طی چهارماه آموزش، به یک افسر زرهی تبدیل شد
رئیس دستگاه قضا: در دفاع مقدس همه اقشار مردم در صف اول جهاد حاضر شدند
play_arrow
رئیس دستگاه قضا: در دفاع مقدس همه اقشار مردم در صف اول جهاد حاضر شدند
عراقچی: شورای امنیت به تجاوزات اسرائیل در لبنان پاسخ دهد
play_arrow
عراقچی: شورای امنیت به تجاوزات اسرائیل در لبنان پاسخ دهد
سرلشکر سلامی: برای کنترل یک بحران همۀ زیرساخت‌ها از قبل باید فراهم شود
play_arrow
سرلشکر سلامی: برای کنترل یک بحران همۀ زیرساخت‌ها از قبل باید فراهم شود
فرودگاه بن‌گورین و خروج گسترده اشغالگران از فلسطین اشغالی
play_arrow
فرودگاه بن‌گورین و خروج گسترده اشغالگران از فلسطین اشغالی
استقبال و وداع با پیکر ۳۴ شهید گمنام دفاع مقدس
play_arrow
استقبال و وداع با پیکر ۳۴ شهید گمنام دفاع مقدس
اتحادیه اروپا: ما خواهان برقراری آتش‌بس میان لبنان و اسرائیل هستیم
play_arrow
اتحادیه اروپا: ما خواهان برقراری آتش‌بس میان لبنان و اسرائیل هستیم
ساختمان سازی در گوانژوی چین
play_arrow
ساختمان سازی در گوانژوی چین
پزشکیان: ما هیچ‌گاه به دنبال بمب هسته‌ای نخواهیم بود
play_arrow
پزشکیان: ما هیچ‌گاه به دنبال بمب هسته‌ای نخواهیم بود
گزارشی از عملیات جستجو در حادثه معدن طبس
play_arrow
گزارشی از عملیات جستجو در حادثه معدن طبس