قوت نفس را مقاماتست
قوت نفس را مقاماتست
شاعر : اوحدي مراغه اي
سر آن معجز و کراماتست قوت نفس را مقاماتست در کرامات و کشف والاتر نفس چندانکه هست بالاتر رختت از ظلمت آورند به نور از کدورت دلت چو گردد دور وقت بين بيحضور نتوان شد غيب دان جز به نور نتوان شد حرکات تو مستقيم شود دل در آن نور چون مقيم شود ليک بيحکم بر نياري دم باشدت حکم بر وجود و عدم تو نباشي، رضاي او باشد خواهشت چون براي او باشد تا نگردي ز پا و سر فاني تا نگيري صفات روحاني به ولايت کجا بود راهت؟ قربت خود کجا دهد شاهت؟ گاه و بيگاه در بلا باشي به محبت چو مبتلا باشي تا ولي نيستي تو خوفي هست بيولايت ز خوف نتوان رست در هيبت برو گشوده شود به ولايت چو دل ستوده شود زو نبيند دل تو جز خوبي چون رسي در مقام محبوبي زير پايت زمين نوشته شود صورتت صورت فرشته شود غيب گويي و غيبدان گردي بر سر آبها روان گردي مقتداي جهان تواني شد از نظرها نهان تواني شد که شود هيچ چيز مانع تو نگذارد ز لطف صانع تو گه نوازي و گاه رنجاني تو مسلم شوي به سلطاني به اجابت شود دعات قرين آوري اسب قربت اندر زين
مقالات مرتبط