عشق از آنسوي عقل گيرد دوست شاعر : اوحدي مراغه اي و آن کزان سوي عقل باشد اوست عشق از آنسوي عقل گيرد دوست نه به تدبير و غور عقل بود هرچه بالاي طور عقل بود هر که اينجا رسد خدا گردد دلت اينجا ز دل جدا گردد علم را نيز مست سازد عشق عقل را زير دست سازد عشق دست با خويش در کمر دارد اين دو را از ميان چو بردارد برنخيزد، مگر به نور وصول کثرت از عقل و عاقل و معقول هجر او اندرين شکي ديدن وصل او نيست جز يکي ديدن عارف خويش بين نکو نبود تا...