دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند

دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند شاعر : خاقاني در پاي تو هر ساعت جاني دگر افشاند دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند کو وقت نثار تو بر تو شکر افشاند لعلت به شکرخنده بر کار کسي خندد گر ديده نه‌اي هرگز کاتش گهر افشاند شو آينه حاضر کن در خنده ببين آن لب از بس که مرا الماس اندر بصر افشاند از هجر تو در چشمم خورشيد شود سفته زان هر نفسي چشمم خون جگر افشاند نيش سر مژگانت ببريد رگ جانم مرغ سحري بيني حالي که پر افشاند گر در همه عمر از تو وصلي رسدم يک...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند
دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند
دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند

شاعر : خاقاني

در پاي تو هر ساعت جاني دگر افشانددل پيش خيال تو صد ديده برافشاند
کو وقت نثار تو بر تو شکر افشاندلعلت به شکرخنده بر کار کسي خندد
گر ديده نه‌اي هرگز کاتش گهر افشاندشو آينه حاضر کن در خنده ببين آن لب
از بس که مرا الماس اندر بصر افشانداز هجر تو در چشمم خورشيد شود سفته
زان هر نفسي چشمم خون جگر افشاندنيش سر مژگانت ببريد رگ جانم
مرغ سحري بيني حالي که پر افشاندگر در همه عمر از تو وصلي رسدم يک شب
تا دامن خرسندي از خلق برافشاندبر تارک خاقاني از وصل کلاهي نه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط