عقل ز دست غمت دست به سر مي‌رود

عقل ز دست غمت دست به سر مي‌رود شاعر : خاقاني بر سر کوي تو باد هم به خطر مي‌رود عقل ز دست غمت دست به سر مي‌رود عافيت از راه بم زود بدر مي‌رود در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در راضيم ار زين قدر بيع به سر مي‌رود از تو به جان و دلي مشتريم وصل را نزد تو آنجا سخن از سر و زر مي‌رود گرچه من اينجا حديث از سر جان مي‌کنم شعر به وصف توام چون زر تر مي‌رود جان من از خشک و تر رفته چو سيم است ليک حال چو خاقانيي زير و زبر مي‌رود نيستي آگه ز حال کز صف عشاق...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عقل ز دست غمت دست به سر مي‌رود
عقل ز دست غمت دست به سر مي‌رود
عقل ز دست غمت دست به سر مي‌رود

شاعر : خاقاني

بر سر کوي تو باد هم به خطر مي‌رودعقل ز دست غمت دست به سر مي‌رود
عافيت از راه بم زود بدر مي‌روددر غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
راضيم ار زين قدر بيع به سر مي‌روداز تو به جان و دلي مشتريم وصل را
نزد تو آنجا سخن از سر و زر مي‌رودگرچه من اينجا حديث از سر جان مي‌کنم
شعر به وصف توام چون زر تر مي‌رودجان من از خشک و تر رفته چو سيم است ليک
حال چو خاقانيي زير و زبر مي‌رودنيستي آگه ز حال کز صف عشاق تو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط