خيز تا رخت دل براندازيم شاعر : خاقاني وز پي نيکوئي سر اندازيم خيز تا رخت دل براندازيم بر بساط قلندر اندازيم با حريفان درد مهرهي مهر هر دو در پاي دلبر اندازيم دين و دنيا حجاب همت ماست ما به شکرانه شکر اندازيم دوست در روي ما چو سنگ انداخت پيش روي بر آذر اندازيم مردم ديده را سپند کنيم ما کمند وفا دراندازيم گرچه از توسني چو طالع ماست ورنه کاري دگر براندازيم گر بدين حيله صيد شد بخبخ قصهها پيش داور اندازيم تا کي از غصههاي بدگويان...