آب و سنگم داد بر باد آتش سوداي من

آب و سنگم داد بر باد آتش سوداي من شاعر : خاقاني از پري روئي مسلسل شد دل شيداي من آب و سنگم داد بر باد آتش سوداي من کسمان ترسم به درد يارب و ياراي من نيستم يارا که يارا گويم و يارب کنم غارت هاروتيان شد زهره‌ي زهراي من دود آهم دوش بابل را حبش کرده است از آنک جو به جو مي‌ديد شب حال دل رسواي من شب زن هندوي و جانم جوجو اندر دست او دانه زن بيدانه بيند خرمن سوداي من هر زن هندو که او را دانه بر دست افکنم شعر خاقاني است گوئي اشک آتش‌زاي من چون...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آب و سنگم داد بر باد آتش سوداي من
آب و سنگم داد بر باد آتش سوداي من
آب و سنگم داد بر باد آتش سوداي من

شاعر : خاقاني

از پري روئي مسلسل شد دل شيداي منآب و سنگم داد بر باد آتش سوداي من
کسمان ترسم به درد يارب و ياراي مننيستم يارا که يارا گويم و يارب کنم
غارت هاروتيان شد زهره‌ي زهراي مندود آهم دوش بابل را حبش کرده است از آنک
جو به جو مي‌ديد شب حال دل رسواي منشب زن هندوي و جانم جوجو اندر دست او
دانه زن بيدانه بيند خرمن سوداي منهر زن هندو که او را دانه بر دست افکنم
شعر خاقاني است گوئي اشک آتش‌زاي منچون ببارم اشک گرم، آتش زنم در عالمي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.