اين چه شور است آخر اي جان کز جهان انگيختي

اين چه شور است آخر اي جان کز جهان انگيختي شاعر : خاقاني گرد فتنه است اينکه از ميدان جان انگيختي اين چه شور است آخر اي جان کز جهان انگيختي خوش نشستي چون قيامت در جهان انگيختي معجز حسن آشکارا کردي و پنهان شدي زان خطي کز عارض آتش فشان انگيختي آتش از شرم تو چون گل در خوي خونين نشست تو ز کافور اي عجب هندوستان انگيختي ديده‌ام کافور کز هندوستان خيزد همي پس به باد زلف از آتش ارغوان انگيختي ز آن دل چون سنگ و آهن در دلم آتش زدي تا ز روي خاک نقش پرنيان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اين چه شور است آخر اي جان کز جهان انگيختي
اين چه شور است آخر اي جان کز جهان انگيختي
اين چه شور است آخر اي جان کز جهان انگيختي

شاعر : خاقاني

گرد فتنه است اينکه از ميدان جان انگيختياين چه شور است آخر اي جان کز جهان انگيختي
خوش نشستي چون قيامت در جهان انگيختيمعجز حسن آشکارا کردي و پنهان شدي
زان خطي کز عارض آتش فشان انگيختيآتش از شرم تو چون گل در خوي خونين نشست
تو ز کافور اي عجب هندوستان انگيختيديده‌ام کافور کز هندوستان خيزد همي
پس به باد زلف از آتش ارغوان انگيختيز آن دل چون سنگ و آهن در دلم آتش زدي
تا ز روي خاک نقش پرنيان انگيختيپشت بنمودي و خون‌ها راندي از مژگان مرا
آن، چه آتش بود يارب کان زمان انگيختيصبح‌گاهي ساز ره کردي و جانم سوختي
تا مرا زنبور خانه در روان انگيختيهم کمر بستي و هم آشوفتي زنبوروار
از دل خورشيد و چشم آسمان انگيختياي بسا اشک و سرشکا، کز رکاب و زين خويش
سيل خون از چشم خاقاني چنان انگيختيموج‌ها ديدي که چون خيزد ز دريا هر زمان
از ثناي خسرو صاحب‌قران انگيختيدر تب هجرانش افکندي و آنگه مهر تب


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط