جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشي

جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشي شاعر : خاقاني دانم که تو ز آن لب‌ها جاني دگرم بخشي جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشي آري ببرد تب‌ها گر نيشکرم بخشي تب‌هاست مرا در دل و نيشکرت اندر لب الا که به عذر آن دردي دگرم بخشي با تو به چنين دردي دل خوش نکنم حقا من کيستم از عالم تا اين خطرم بخشي دوشم لقبي داد، کمتر سگ کوي خود خواهي کلهم سازي، خواهي کمرم بخشي تو ترک سيه چشمي، هندوي سپيدت من مي‌افتم و مي‌خيزم تا باز پرم بخشي پروانه‌ي جان‌بازم پر سوخته‌ي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشي
جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشي
جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشي

شاعر : خاقاني

دانم که تو ز آن لب‌ها جاني دگرم بخشيجان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشي
آري ببرد تب‌ها گر نيشکرم بخشيتب‌هاست مرا در دل و نيشکرت اندر لب
الا که به عذر آن دردي دگرم بخشيبا تو به چنين دردي دل خوش نکنم حقا
من کيستم از عالم تا اين خطرم بخشيدوشم لقبي داد، کمتر سگ کوي خود
خواهي کلهم سازي، خواهي کمرم بخشيتو ترک سيه چشمي، هندوي سپيدت من
مي‌افتم و مي‌خيزم تا باز پرم بخشيپروانه‌ي جان‌بازم پر سوخته‌ي شمعت
گه کشتن من سازي، گاهي گهرم بخشياز غمزه و لب هردم، دريا صفتي با من
بخشود نيم بالله وقت است اگرم بخشيگفتي که به خاقاني وقتي گهري بخشم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط