باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني

باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني شاعر : خاقاني دير است تا در پرده‌اي از پرده بيرون مي‌زني باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني نقشي که در کف ديده‌اي نه کم نه افزون مي‌زني تا مهره واماليده‌اي کژ باختن بگزيده‌اي هر شب براي خون من راي شبيخون مي‌زني آه از دل پر خون من زين درد روز افزون من تو عمر او را هر زمان کيسه به صابون مي‌زني خاقاني از چشم و زبان شد پيش تو گوهرفشان
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني
باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني
باز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني

شاعر : خاقاني

دير است تا در پرده‌اي از پرده بيرون مي‌زنيباز از نواي دلبري سازي دگرگون مي‌زني
نقشي که در کف ديده‌اي نه کم نه افزون مي‌زنيتا مهره واماليده‌اي کژ باختن بگزيده‌اي
هر شب براي خون من راي شبيخون مي‌زنيآه از دل پر خون من زين درد روز افزون من
تو عمر او را هر زمان کيسه به صابون مي‌زنيخاقاني از چشم و زبان شد پيش تو گوهرفشان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط