اي با دل سودائيان عشق تو در کار آمده

اي با دل سودائيان عشق تو در کار آمده شاعر : خاقاني ترکان غمزت را به جان دلها خريدار آمده اي با دل سودائيان عشق تو در کار آمده با زهر پيکان در کمين ترکان خون‌خوار آمده آئينه بردار و ببين آن غمزه‌ي سحر آفرين با خوي آتش‌ناک تو صبر من آوار آمده تو بادي و من خاک تو، تو آب و من خاشاک تو بشنو شبي فرياد من، داغ شب تار آمده دانم که ندهي داد من، روزي نياري ياد من وز دست زود آزردنت جانم به آزار آمده اي خون من در گردنت، زين دير يادآوردنت اي از تو آغوشم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي با دل سودائيان عشق تو در کار آمده
اي با دل سودائيان عشق تو در کار آمده
اي با دل سودائيان عشق تو در کار آمده

شاعر : خاقاني

ترکان غمزت را به جان دلها خريدار آمدهاي با دل سودائيان عشق تو در کار آمده
با زهر پيکان در کمين ترکان خون‌خوار آمدهآئينه بردار و ببين آن غمزه‌ي سحر آفرين
با خوي آتش‌ناک تو صبر من آوار آمدهتو بادي و من خاک تو، تو آب و من خاشاک تو
بشنو شبي فرياد من، داغ شب تار آمدهدانم که ندهي داد من، روزي نياري ياد من
وز دست زود آزردنت جانم به آزار آمدهاي خون من در گردنت، زين دير يادآوردنت
اي از تو آغوشم تهي، خوابم همه خار آمدههم خواب خرگوشم دهي، داغ جگر جوشم نهي
وز ناخن غم هر زمان مجروح رخسار آمدهخاقاني و درد نهان، خون دل از ناخن چکان
در مجلس شاه اخستان لعل و زرش بار آمدهاو بلبل است اي دلستان طبعش چو شاخ گلستان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط