برآمد هر شب افغان از دل طور شاعر : خاقاني چو روز موسي عمران فروشد برآمد هر شب افغان از دل طور فر عز الدين بوعمران نماند منصب تدريس خون گويد از آنک کب و جاه موسي عمران نماند شايد ار هر سامري گاوي کند ترسم که سخن بلند گردد دل در طلبت چو بند گردد زلف تو اگر کمند گردد جانا به خدا توان رسيدن چو عزالدين بوعمران فروشد جهان را آه آه از دل برآمد