عطسهي سحر حلال من فلکي بود عطسهي سحر حلال من فلکي بودشاعر : خاقاني بود به ده فن ز راز نه فلک آگاهعطسهي سحر حلال من فلکي بودآه که کم عمر بود عطسهي من آهزود فرو شد که عطسه دير نماندهم ملک الموت گفت يرحمک اللهجانش يکي عطسه داد و جسم بپرداخت