طلع الصبح من وراء حجاب شاعر : خواجوي کرماني عجلو بالرحيل يا اصحاب طلع الصبح من وراء حجاب بر سر راه ميکنند شتاب کوس رحلت زدند و منتظران خاک ره را بخون ديده خضاب وقت کوچست و کرده مهجوران مينمايند مه رخان ز نقاب نور شمعست يا فروغ جبين کاروان رفت و خستگان در خواب ناقه بگذشت و تشنگان در بند هست در گوش من خروش رباب من چنان بيخودم که بانگ جرس از سرشکم فتاده بر سر آب جگرم تشنه و منازل دوست دامن کوه پر عقيق مذاب کنم از خون دل بروز...