اي کرده مه را از تيره شب نقاب شاعر : خواجوي کرماني در شب فکنده چين بر مه فکنده تاب اي کرده مه را از تيره شب نقاب ماهست يا رخست يا صبح شب نقاب مشکست يا خطست يا شام شب نماي با ماه طلعت خورشيد گومتاب با سرو قامتت شمشاد گو مروي وي بسته خواب من زان چشم نيمخواب اي برده آب من زان لعل آبدار زان آب آتشي برآتشم زن آب چون آتش رخت برد آبروي من عشق تو در دلم گنجست درخراب زلف تو بر رخت شامست برسحر در جام آبگون آن آتش مذاب اي سرو سيمتن صبحست...