منزلگه جانست که جانان من آنجاست شاعر : خواجوي کرماني يا روضهي خلدست که رضوان من آنجاست منزلگه جانست که جانان من آنجاست گوئيکه مگر يوسف کنعان من آنجاست هردم بدلم ميرسد از مصر پيامي آري چکنم چون شکرستان من آنجاست پر ميزند از شوق لبش طوطي جانم درد من از آنست که درمان من آنجاست هر چند که در دم نشود قابل درمان آنجا که سراپردهي سلطان من آنجاست شاهان جهان را نبود منزل قربت گل را چه محل چونکه گلستان من آنجاست جائيکه عروسان چمن جلوه نمايند...