گر از جور جانان ننالي رواست گر از جور جانان ننالي رواستشاعر : خواجوي کرماني که دردي که از دوست باشد دواستگر از جور جانان ننالي رواستمگر بوي زلف دلارام ماستچه بويست کارام دل ميبردکه با اوست دايم پريشان چراستعجب دارم از جعد مشکين اوبهر تار مويش دلي مبتلاستنه تنها بدامش نهم پاي بندچو جادويش از خواب مستي بخاستتو گوئي که صد فتنه بيدار شدمکن زانک هر نيک و بد را جزاستبتابيش ازين قصد آزار منکه درخيل خوبان سليمان گداستگدائي چو خواجو چه قدرش بود