آن ترک پريچهره مگر لعبت چينست

آن ترک پريچهره مگر لعبت چينست شاعر : خواجوي کرماني يا ماه شب چارده بر روي زمينست آن ترک پريچهره مگر لعبت چينست يا در شکن کاکل او نور جبينست در ابر سيه شعشه‌ي بدر منيرست يا شاه سپهرست که بر چرخ برينست آن ماه تمامست که برگوشه بامست ليکن نتوان گفت که زيباتر از اينست گويند که زيباست بغايت مه نخشب يا درج عقيقست که بر در ثمينست آن لعل گهر پوش مگر چشمه‌ي نوشست ليکن لب لعلت نمکي بس شکرينست هر چند نمک چون شکرت شور جهانيست يا چين سر زلف تو يا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آن ترک پريچهره مگر لعبت چينست
آن ترک پريچهره مگر لعبت چينست
آن ترک پريچهره مگر لعبت چينست

شاعر : خواجوي کرماني

يا ماه شب چارده بر روي زمينستآن ترک پريچهره مگر لعبت چينست
يا در شکن کاکل او نور جبينستدر ابر سيه شعشه‌ي بدر منيرست
يا شاه سپهرست که بر چرخ برينستآن ماه تمامست که برگوشه بامست
ليکن نتوان گفت که زيباتر از اينستگويند که زيباست بغايت مه نخشب
يا درج عقيقست که بر در ثمينستآن لعل گهر پوش مگر چشمه‌ي نوشست
ليکن لب لعلت نمکي بس شکرينستهر چند نمک چون شکرت شور جهانيست
يا چين سر زلف تو يا نافه‌ي چينستاين نکهت مشکين نفس باد بهارست
بالاش نگويم که بلاي دل و دينستبالاي بلندت که ازو کارتو بالاست
زيرا که تو سلطاني و او ملک يمينستخواجو اگرش تيغ زني روي نپيچد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما