نشان بي نشانان بي نشانيست شاعر : خواجوي کرماني زبان بي زبانان بي زبانيست نشان بي نشانان بي نشانيست سزاي مهربانان مهربانيست دواي دردمندان دردمنديست بجاي پادشاهي پاسبانيست وراي پاسباني پادشاهيست سبک جان در نيفشاندن گرانيست چو جانان سرگران باشد بپايش توانائي او در ناتوانيست خوش آن آهوي شيرافکن که دايم که لعلت عين آب زندگانيست مگر پيروزهي خط تو خضرست نه اينصورت که سر تا سر معانيست بلي صورت بود عنوان معني تو پنداري دراي کاروانيست...