اهل دل را از لب شيرين جانان چاره نيست شاعر : خواجوي کرماني طوطي خوش نغمه را از شکرستان چاره نيست اهل دل را از لب شيرين جانان چاره نيست ذره را از طلعت خورشيد رخشان چاره نيست گر دلم نشکيبد از ديدار مه رويان رواست از خروش و نالهي مرغ سحرخوان چاره نيست صبحدم چون گل بشکر خنده بگشايد دهن ماه چون در برج آبي شد ز باران چاره نيست تا تودر چشمي مرا از گريه خالي نيست چشم لل شهوار را از بحر عمان چاره نيست رشتهي دندانت از چشمم نميگردد جدا گنج لطفي...