ز جام عشق تو عقلم خراب ميگردد شاعر : خواجوي کرماني ز تاب مهر تو جانم کباب ميگردد ز جام عشق تو عقلم خراب ميگردد بگرد ساقي و جام شراب ميگردد مرا دليست که دائم بياد لعل لبت که دير دعوت من مستجاب ميگردد هلاک خود بدعا خواستم ولي چکنم پرست کافت جان عقاب ميگردد دلست کاين همه خونم ز ديده ميبارد ز شرم چشمهي نوش تو آب ميگردد تو خود چه آب و گلي کاب زندگي هردم ز عکس گلشن رويت گلاب ميگردد چو برتو ميفکنم ديده اشگ گلگونم بياد چشم تو مست...